سرویس جهان مشرق - تنش ها میان عربستان و قطر به سرعت به چالشی میان ائتلاف سعودی از یکسو و قطر در طرف دیگر ماجرا تبدیل شد. سفرای قطر از کشورهای عربی همپیمان سعودی اخراج شدند و مرزها به روی قطری ها بسته شد. هنوز سرعت تحولات فرصت تأمل دقیق درباره چرایی و پیامدهای این تنشها را فراهم نکرده است اما تحلیلگران درباره آنچه تاکنون رخ داده و اطلاعات موجود، تحلیلهایی را مطرح کرده اند که در ادامه با برخی از آنان همراه خواهیم بود تا نمایی کلی از نظرات متفاوت یا حتی بعضا متضاد کارشناسان و تحلیلگران در این حوزه پیش رو داشته باشیم:
عبدالله شهبازی: آیا بحران قطر پروژهای عظیم است با هدف درگیر کردن ایران؟
پاسخ: ماجرای قطر را پروژه طراحی شده میدانم ولی فقط با هدف بلعیدن قطر. تصور نمیکنم از جانب اعراب ریسک جنگ با ایران منظور شده باشد زیرا به معنای به آتش کشیده شدن کل منطقه خلیج فارس است.
مگر اینکه طراحان اصلی در سطوح خیلی بالا در پی «جنگ جدید خلیج فارس» باشند و خود سعودی و امارات و غیره از پیامدهای طرح مطلع نباشند. چیزی شبیه به اشغال کویت به دست صدام و جنگ اول خلیج فارس.
صادق الحسینی: کارتونیزه شدن دنیای عربی تحت رهبری عربستان
اختلاف میان عربستان و قطر پس از هک و انتشار سخنان امیر قطر، شیخ تمیم بن حمد آل ثانی، بالا گرفت که وی از ایران، حماس، حزب الله و البته اسرائیل حمایت کرده و می گفت که دونالد ترامپ در قدرت باقی نخواهد ماند. البته دولت قطر این سخنان را تکذیب کرد، اما علی رغم این تکذیبیه، العربیه عربستان و اسکای نیوز امارات به پخش کردن این فایل پرداختند و جنگی رسانه ای با قطر به راه انداختند.
از سوی دیگر، ایمیل سفیر امارات در آمریکا هم هک شد و نشان داد که او لابی های زیادی علیه قطر و کویت در آمریکا انجام داده است.
واکنش عربستان و حامیانش به قطر بسیار عجیب و غیرقابل باور بود. شاید هیچ تحلیل گری دیروز چنین واکنشی را از سوی عربستان پیش بینی نمی کرد. این واکنش بیش از پیش نشان می دهد که حکام عربستان منطقه و جهان را کارتونیزه می بینند. نگاهی که در نهایت خاورمیانه و خود عربستان قربانیان اصلی آن خواهند بود.
این گونه واکنش ها از سوی عربستان البته جدید نبود، در مارچ ۲۰۱۴ نیز عربستان، بحرین و امارات بدلیل آنچه دخالت قطر در امور داخلی اشان نامیدند، سفیرانشان را از قطر فراخواندند. در همان زمان، عربستان قطر را به بستن تمام راه های هوایی و زمینی و دریایی تهدید کرده بود. ۸ ماه زمان لازم بود تا این کشورها دوباره سفیرانشان را به قطر بازگردانند.
ریشه اختلاف عربستان و قطر چیست؟
قطر و عربستان پس از شروع بهار عربی روی اسب های متفاوتی شرط بندی کردند. قطر منابع زیادی روی اخوان المسلمین در سراسر خاورمیانه و شمال آفریقا صرف کرده بود اما عربستان اخوان المسلمین را یک خطر برای مشروعیت خود در جهان عرب می دید و مخالفان اخوان را در جهان عرب تقویت می کرد، مخالفانی از دو سر طیف؛ سلفی ها و سکولارها. در مصر، سوریه، فلسطین و حتی یمن این اختلافات بصورتی عریان خود را نشان داد. در مصر، مرسی مورد حمایت اخوان، ترکیه و قطر برکنار و به جرم ارتباط با قطر به حبس ابد محکوم شد؛ در سوریه افراد وابسته به قطر در ائتلاف علیه داعش منزوی شده و کنار گذاشته شدند؛ در فلسطین، قطر ارتباط نزدیکی با حماس برقرار کرد و همزمان عربستان به سمت فتح چرخید و بالاخره در مساله یمن هم هرچند قطر عضوی از ائتلاف عربستان است، اما همیشه ساز مخالف زده و مقامات عربستانی حتی قطر را به حمایت از حوثی ها متهم می کنند!
ایران کجای این بازی است؟
اگر عمان را کنار بگذاریم، روابط ایران با قطر را می توان بهترین و نزدیکترین روابط با یک کشور عربی عضو GCC دانست. بطوری که قطر همواره ایران را بخشی از راه حل منطقه می دانسته و بارها بر این تاکید کرده، همانطور که در سخنرانی هک شده نیز این نکته گفته شده است. بطوری که قطر و ایران در سال ۲۰۱۰ توافقنامه همکاری برای تقویت امنیت و علیه تروریسم امضا کردند. در سال ۲۰۰۸ قطر تنها کشور عضو شورای امنیت سازمان ملل بود که به قطعنامه ظالمانه ۱۹۶۹ که ایران را بخاطر غنی سازی تحریم می کرد رای منفی داد، قطعنامه ای که چین و روسیه به آن رای مثبت داده بودند. همچینین اولین کشور عربی که از برجام حمایت کرد و اعلام کرد برجام منطقه را امن تر خواهد کرد قطر بود. پس از پیروزی دکتر روحانی نیز امیر قطر ۲ بار به او زنگ زده و با رئیس جمهور ایران صحبت کرده است.
قطر در تمام این مدت به اصطلاح رایج سعی کرده بود هم از توبره بخورد و هم از آخور. امیر جوان قطر سعی داشته هم روابط با تهران را حفظ کند و هم روابط با عربستان را. اما به نظر می رسد کاسه صبر حاکمان عجول و کم تجربه عربستان به سر آمده و دیگر حاضر نیستند این وضعیت را تحمل کنند. آنها قطری می خواهند که همانند سودان و امارات و بحرین کاملا نقش پیرو را بازی کند. تهدیدهای لفظی قطر را مجبور به پیروی از این راه نکرد، باید دید این تهدید عملی که بسیار جدی است و امنیت ملی قطر را حتی در عرصه اقتصادی با چالش های بزرگ مواجه خواهد کرد، باعث تغییر روش قطر خواهد شد و یا اثر معکوس داشته و باعث نزدیک شدن قطر به ایران می شود.
آن چیز که قطعی است، این واقعیت است که ایران نباید حمایت ظاهری جدی از قطر بکند که به ضرر قطر در دنیای عرب تمام خواهد شد. اما سیاست تفرقه انگیزی در میان اعراب، بهترین استراتژی برای ایران در دنیای پرآشوب خاورمیانه است. حرف های زیبا و ایده آلیستی همانند بهبود روابط با عربستان و جلوگیری از بازی استکبار برای اختلاف میان مسلمانان، جز کارتونی دیدن سیاست منطقه نیست. منافع ملی ایران و منافع شیعیان در منطقه باید سنگ بنای سیاست ایران در خاورمیانه جدید باشد.
حسن بهشتی پور: آیا ایران میتواند از اختلاف کشورهای عربی بهره برداری کند؟
قطع مناسبات بین قطر و چهار کشور عربی نباید ما از عمق تحلیل این ماجرا غافل کند. به باور حقیر چند نکته تحلیلی مهم برای آنکه بدانیم اختلاف های پیش آمده بین قطر و عربستان و مصر و امارات و بحرین تا چه حد جدی است و آیا ایران می تواند از این اختلاف ها بهره برداری کند قابل ذکر است
۱- موضوع اختلاف موجود بین قطر و عربستان ریشه در اختلاف های تاریخی و عقیدتی بین اخوانی های حاکم بر قطر و وهابی های حاکم بر عربستان دارد. آل شیخ عبدالوهاب در عربستان که متحد آل سعود هستند از همان سالهای دور با خاندان آل ثانی که در قطر حاکم بودند و بیشتر گرایش های اخوانی داشتند ، بصورت مبنایی اختلاف نظر داشته ودارند ضمن انکه اختلاف مرزی هم این دو کشور با هم دارند
۲- همراهی آل خلیفه در بحرین و آل نهیان در ابوظبی که هر دو گرایش های وهابی دارند و در عمل نقش برادر بزرگتر عربستان را در شورای همکاری خلیج فارس پذیرفتند ، با عربستان دور از انتظار نیست و به همین جهت هم در ضدیت با ایران و هم در تجاوز به یمن و هم در مخالفت با قطر همراه آل سعود بوده و هستند.
۳- مصر بدلیل حمایت های وسیع امیر سابق قطر که پدر امیر فعلی بود از محمد مرسی رئیس جمهور برکنار شده مصر بدلیل گرایش های اخوانی امیر قطر از عربستان در این مقطع جانبداری می کند تا هم کمکهای بیشتری از ریاض دریافت کند و هم امیر قطر را در موقعیت دشواری قرار دهد تا به اصطلاح پاسخ مناسبی از حمایت های قطر از جریان اخوانی در مصر و حماس در فلسطین داده باشد.
۴- اگرچه ظاهر ماجرا به نفع ایران است که از اختلاف ایجاد شده بین کشورهایی که علیه ایران بودند استقبال کند و در کوتاه مدت از فضای موجود به نفع خود بهره برداری کند . اما یادمان باشد ایران با این کشورها از طریق آبراه استراتژیک خلیج فارس همسایه است هر نوع نا امنی در این منطقه به زیان همه کشورهای منطقه است . بنابراین نباید بهره برداری از منافع کوتاه مدت و فوری ما را از منافع مدت مدت و پایدار غافل کند .
۵- منافع بلند مدت ایران در منطقه استراتژیک خلیج فارس "امنیت برای همه" و "مخالفت با حضور نیروهای مداخله گر فرا منطقه ای در خلیج فارس و دریای عمان است". بنابراین ایجاد نامنی بهانه دیگری می شود برای حضور آمریکایی ها در منطقه و فروش بیشتر سلاح
۶- در اینجا یادمان باشد آل ثانی روابط خوبی با آمریکا ، انگلیس و اسرائیل در سالهای گذشته داشته است و به گفته امیر قطر اگر با ایران رابطه خوبی دارد برای این است که قطر یک کشور کوچک است که در منطقه فقط می تواند در سایه همکاری با همه کشورها امنیت خود را تامین و تثبیت کند
با درنظر گرفتن مجموعه مواردی که یادآوری شد باید هوشمندانه تصمیم گرفت و از آن مهم تر "رندانه" ان تصمیم را اجرا کرد. درست شبیه زمانی که صدام به کویت حمله کرد . د رآن زمان ایران با اتخاذ سیاست بیطرفی فعال از یکسو تجاوز ارتش عراق به خاک کویت را محکوم کرد و از سوی دیگر با لشکر کشی آمریکا به منطقه همراه نشد و فریب کسانی را که می گفتند صدام خالد بن ولید شده است، نخورد .
محمد ایمانی طی یادداشتی در کانال تلگرامی اش نوشت: ناتوی عربی زود به ثمر نشست!
وقتی یک تاجر کاباره دار مثل ترامپ ، با رئیس یک قبیله بدوی مانند شیخ سلمان، قرار یک کار راهبردی را می گذارند، نتیجه همین می شود که می بینید.
اول جیب گشاد عربستان را در حد 400 میلیارد دلار می زنند و بعد هم شورای همکاری نیم بند خلیج فارس به هم می ریزد. شده حکایت صفرا فزودن سرکنگبین.
قرار بود با دادن نیمی از همه اندوخته چند ده سال اخیر عربستان، اندکی از اضطراب شکست های پشت سر هم آل سعود در عراق و سوریه و لبنان _ و این آخر سری بحرین و یمن _ کاسته شود. اما جوهر توافق ناتوی عربی خشک نشده، قطر که وارد بازی نشده و نخواسته بود زیر بار قبیله شیخ سلمان برود، لگدی تحقیر آمیز روانه دولت عربستان کرد.
این درگیری البته احتمالا تاثیر ناگوارتری برای سعودی ها در جنگ مغلوبه عراق و سوریه و یمن خواهد داشت. حکایت ناتوی عربی و اتفاقات پس از آن، شبیه توپخانه ساختن آن وزیر چاپلوس و کلاهبردار است که به شاه می گفت با این توپ می توانیم پایتخت دشمن را بزنیم. اما وقت شلیک، لوله توپ ترکید و در جا چند نفر کشته شدند و سر و صورت وزیر هم سیاه شد. جناب وزیر اما کم نیاورد و گفت "قربان عنایت دارید؛ توپی که با ما این کار را کرده باشد، ببینید با دشمن در فتلفورت چه کرده است"! ... حالا حکایت ناتوی عربی است که مقابل چشم شیخ سلمان ترامپیده است. قطر روزگاری شریک برخی پروژه های منطقه ای سعودی بود.
مسعود رضایی: چالش نوین در جنوب خلیج فارس (مرکز مطالعات خلیج فارس)
خبر رسید که عربستان سعودی،بحرین،مصر و امارات تمامی روابط دیپلماتیک خود با قطر را قطع کرده و همچنین تمامی راه های زمینی و هوایی و دریایی خود به سمت قطر را بدلیل آنچه که پشتیبانی این کشور از تروریسم و دخالت های آن در امور کشورهای عربی عنوان شد بستند و این کشور از ائتلاف برهبری سعودی در یمن بیرون گردید.
بطور حتم این رویداد فصل جدیدی در مناسبات اعضای شورای همکاری تلقی می شود و تنها دو هفته پس از حضور بحث برانگیز ترامپ در اجلاس ریاض تحقق یافت جایی که وی خواهان ایجاد اتحاد علیه ایران شده بود و بحث هایی نظیر ناتوی عربی بسیار از رسانه ها شنیده می شد ولیکن روند وقایع و اختلافات دیرینه مابین اعضای شورای همکاری امروز دیگر عیان شده است.
در این بین دو عضو دیگر شورای همکاری یعنی عمان و کویت که همواره سعی در اتخاذ سیاستی متعادل و مستقل تر را دارند، سکوت اختیار کرده و واکنشی بدان نشان ندادند که این خود دو دستگی در این شورا را بیش از پیش نشان می دهد.
قطر همواره بدلیل داشتن منابع انرژی فراوان و توان اقتصادی بالا بر خلاف برخی از کشورهای عربی لزومی نمی دید که در زیر پرچم عربستان و تابع آن قرار بگیرد و بعضا شاهد سیاست های مستقل از جانب آن بوده ایم این کشور همواره و در زمان تنش های فزاینده سعودی با کشورمان سیاستی نسبتا متعادل را در پیش می گرفت و در زمان حضور اخوان المسلمین در قدرت مصر از آن و شخص محمد مرسی حمایت ویژه ای نمود و این کاملا برخلاف سیاست سعودی بود که پروسه تغییر قدرت از اخوان به سمت نظامیان و شخص ژنرال السیسی را حمایت کرد.
هر چند در مورد سوریه ظاهرا به نظر می رسد اهداف دو کشور هم راستا و در جهت خلع قدرت از بشار اسد باشد ولیکن در جغرافیای سوریه نیز این دو از طریق گروه های مسلحی که در اختیار دارند چندین بار با یکدیگر درگیر شدند که نمونه اخیر آن درگیری مابین گروه های مسلح در غوطه شرقی دمشق بود که در پی آن ده ها تن از افراد مسلح کشته شدند و همچین توافقی که مابین قطر و ایران موسوم به ۴ شهرک منعقد گردید که البته عربستان نه تمایلی بدان داشت و نه دخالتی!
سعودی در طی سالیان اخیر نشان داده است که هیچ گونه انعطافی در قبال عدم پذیرش رهبری اش بر جهان عرب را بر نمی تابد و چه از طریق زور و چه از طریق تطمیع مالی همواره در پی تحقق این امر گام برداشته و اتفاقا در همین راستا است که ایران را متهم به دخالت در امور کشورهای عربی می کند حال آنکه کشورهای عربی مزبور همچون عراق و سوریه کشورهای مستقلی بوده و به هیچ عنوان در زیر چتر سعودی قرار نداشتند.
به نظر می رسد فشارهای هماهنگ شده سیاسی، اقتصادی و نظامی و ایجاد محاصره هوایی، زمینی و دریایی بیش ازپیش قطر را از شورای همکاری دور کند و این امر پیامدهایی خواهد داشت که بخشی از آن را در سوریه شاهد خواهیم بود و البته بخشی دیگر مربوط می شود به نزدیکی دوحه به تهران زیرا که این کشور پس از محاصره سه جانبه بحرین، امارات و عربستان تنها از طریق آب های بین المللی و آب های سرزمینی ایران و آسمان ایران قادر خواهد بود با جهان خارج ارتباط برقرار نماید.
بنابراین فرصت را باید غنیمت شمرد....
بهزاد احمدینیا، روزنامهنگار و تحلیلگر حوزه انرژی: قوس ترامپ برای مروارید خلیج فارس
دماغه کوچکی که با عنوان شبهجزیره نیز شناخته میشود، از 3000 سال قبل محل درآمدهای کلان از بطن خلیجفارس بوده است.
قطر، یک شیخنشین قدیمی در جنوب ایران است که از زمان ساسانیان درآمد خود را با صید مروارید از خلیجفارس بهدست میآورده است.
اکنون با بروز ناگهانی یک بحران جدی در روابط این کشور با دیگر کشورهای عربی خلیجفارس و بستهشدن تمام مسیرهای زمین و دریا و هوا از سهجهت، دامی بزرگ برای دوحه، تهران و صنعت LNG خاورمیانه گسترده شده است.
طی 24 ساعت منتهی به 15 خرداد96، چند روز پس از سفر ترامپ به خاورمیانه و برگزاری اجلاس کذایی با حضور سران کشورهای اسلامی توسط شاه سعودی، روند جالبی از اتفاقات بهوقوع پیوست که نگاهی کوتاه به آن میتواند به درک بهتر اتفاقی که در حال رخدادن است یاری برساند.
پس از اعلام قطع روابط دیپلماتیک عربستان با قطر و فراتر از آن، بسته شدن تمامی مرزهای سعودی به روی قطر، امارات متحده عربی نیز اقدام مشابهی را اعمال کرد.
سپس بحرین بود که در ساعت 5 و 27 صبح به وقت گرینویچ (9 صبح تهران) با بهانهای متفاوت، اعلام کرد که تمامی روابط و مرزهای خود با قطر را به دلیل آنچه حمایت این کشور از تروریسم ضد دولت بحرین و همراهی با شبهنظامیان شیعه تحت حمایت ایران خواند، مسدود کرد.
در ساعت 5 و 43 دقیقه به وقت گرینویچ (9 و 16 دقیقه تهران) رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه آمریکا بههمراه همتای استرالیایی خود در مقابل دوربینها رفت و گفت: "در خاورمیانه اختلافات و مشکلاتی قدیمی سر باز کرده و جای نگرانی ندارد. بحران خلیجفارس اثری بر روند مبارزه با تروریسم ندارد و کشورهای عربی هم بهتر است خویشتنداری کنند".
از سوی دیگر، پس از برقرار شدن دوباره اعانه نفتی ریاض، قاهره روابطش با قطر را بهدلیل حمایت دوحه از اخوانالمسلمین به حالت تعلیق درآورده اما مشخص نیست که چگونه میخواهد 60 درصد از مصرف LNG خود را که تاکنون از قطر تأمین میشد، تأمین کند.
در این هیاهوی قطع و بستن، پرسشی خندهدار مطرح است: چطور ممکن است یک حکومت همزمان از القاعده، طالبان، داعش و اخوانالمسلمین حمایت کند و حامی شبهنظامیان شیعه و ایران نیز باشد؟
چطور ممکن است قطر هم در ائتلاف عربستان در یمن سرباز داشته باشد و هم به حوثیها کمک نظامی ارسال کند؟ مگر قطر جز از طریق زمین عربستان، راه دیگری به خاکهای دنیا دارد؟
برای پاسخ، لازم است بدانیم بزرگترین تولید کننده LNG در جهان آمریکاست و سپس روسیه و قطر در مقامهای بعدی قرار دارند؛ اما بزرگترین صادرکننده گاز طبیعی مایع در جهان، قطر است.
این کشور مینیاتوری خلیجفارس، بهتنهایی 30 درصد از کل مصرف جهانی گاز مایع را صادر میکند؛ پس نقش تعیینکنندهای در قیمت جهانی گاز دارد.
از سوی دیگر، استرالیا با کمک شرکتهای سرمایهگذاری آمریکا، پروژههای عظیمی برای مایعسازی گاز در دست اجرا دارد و تصمیم گرفته بهزودی به رتبه نخست تولید گاز طبیعی مایع از طریق تأسیسات مایعسازی، دست یابد.
ایالات متحده، اگرچه رتبه نخست تولید گاز طبیعی و مایعسازی را در کیسه خود دارد اما از سال 2014 و با افت قیمت نفت، میدانهای گاز شیل این کشور برای سرمایهگذاران جذابیتی نداشتند و صنایع گاز شیل با کمبود پول و صرفه اقتصادی (بهدلیل ارزان بودن گاز) روبرو شدند.
برخی ناظران کمتوجه در تهران، وقایع امروز را فرصتی برای نزدیکی ایران و قطر دانستند.
این دوستان باید توضیح دهند که با چه توجیهی ممکن است کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس، یک کشور به کوچکی و ضعف قطر را مانند برهای به دامان غولی مانند ایران بیاندازند؟ لقمهای آنقدر چرب و شیرین که فقط میتواند طعمه باشد.
قطر از دیرباز به مأمن سران القاعده و داعش و دیگر تکفیریها شهرت داشته و حتی طالبان نیز در آن دفتر کار رسمی دارد، این همان بهانه قطعی مورد نیاز علیه ایران است که کمک میکند آمریکا اثبات کند ایران حامی تروریسم است.
نشان دیگری که ترامپ با این تیر میتواند بزند این است که یکباره قیمت گاز طبیعی در جهان را افزایش دهد و چرخ گاز شیل آمریکا را به راهبیاندازد تا مشکل ایجاد شغل و تولید ناخالص ملی را رفع کند.
همزمان عربستان و بحرین و امارات نیز میتوانند گناه شکست و ناکامی در یمن و سوریه را به گردن قطر بیاندازند و مقامات دوحه که بدون غذاهایی که از عربستان میآید، بهزودی گرسنه خواهند ماند، راهی جز پذیرش آن ندارند.
در واقع، این بحران یا با بهانهای محکم علیه ایران بهپایان میرسد یا با خاکساری غول گازی درمقابل عربستان و آمریکا ختم خواهد شد.
رضا سراج: پشت پرده تخاصم آلها با قطر
تخاصم آل سعود با قطر و دومینوی قطع رابطه آل خلیفه، آل نهیان و... با آل ثانی، اجرای پرده اول از سناریویی است که در نشست آمریکایی-عربی در ریاض تصویب شد.
به نظر میرسد آل سعود با کمک آمریکا و رژیم صهیونیستی تلاش میکند با ایجاد ناتوی عربی، یک خیز ژئوپلتیکی در منطقه بردارد و با تحت قیومیت درآوردن یمن، بحرین و قطر، به برتری استراتژیک در برابر ایران در منطقه برسد. در این ارتباط قطر همزمان بازی و همکاری دوگانهای با محور مقاومت و محور غربی، عبری و عربی داشت که میبایست یکسویه گردد. بنابراین آنچه در یمن، بحرین و قطر در حال وقوع است؛ ناظر بر پرده اول این سناریو و زمینه سازی برای ادامه آن است. سناریوی غربی، عبری و عربی دو پرده دیگر هم دارد. پرده دوم این سناریو، تضعیف و از بین بردن مقاومت در منطقه است. در این پرده، با جدایی کشورها و جریانها از محور مقاومت و تجزیه و بالکانیزه کردن کشورهای این محور، عملا باید مقاومت (عمق راهبردی ایران) در منطقه از بین برود. در پرده دوم، اقدام علیه سوریه در تقدم اقدامات محور غربی، عبری و عربی قرار خواهد گرفت . پرده سوم سناریویی که در ریاض تصویب شد؛ مربوط به ایران است. در پرده سوم، ایران باید برای عقبگرد از منطقه و دادن امتیازات بشتر (برجام 4،3،2) به آمریکا، از یک سو با «اجبار و انزوا» در مناسبات بینالمللی و منطقهای تحت فشار قرار گیرد و از سوی دیگر از درون نیز بیثبات شود.
بنابراین تحولات مهمی در منطقه آغاز شده و ممکن است دامنه آن در آینده از اقدامات دیپلماتیک و اقتصادی فراتر رود و منجر به گسترش جنگ نیابتی و مداخله نظامی در منطقه گردد.
قاسم محبعلی، مدیرکل پیشین خاورمیانه وزارت خارجه: قطر کشور بیگناهی نیست که ایران بخواهد در کنارش قرار بگیرد
همواره بین عربستان و قطر اختلاف کهنه و قدیمی وجود داشته است. این تنش ها به نوع نگاه آنها به سلفی گری یا وهابیت بر می گردد. بعلاوه، تمیم و سعود قبایلی بودند که از گذشته اختلاف داشته اند. در دوران اخیر اما حمایت قطری ها از اخوان المسلمین در کشورهایی مثل مصر و سودان و تونس و یمن و سوریه باعث بروز تنش شده است.
عربستان تلاش کرد در کنفرانس اخیر در ریاض با حمایت امریکا هژمونی جدید علیه ایجاد کند و بازیگران دیگر را در اختیار خود بگیرد.
پیام سعودی ها به قطر این بود که از بازی خارج شوند و روابط شان با حماس و اخوان المسلمین را قطع کند. در واقع، با عدم تمکین قطر از عربستان پس از کنفرانس ریاض بود که تنش ها اوج گرفت.
ما باید در این میان توجه داشته باشیم که قطر از تروریسم حمایت می کند و بخشی از نیازهای مالی داعش و طالبان و... از سوی این کشور تامین می شود.
قطر در این سال ها جزئی از یک طراحی و بازی بودند که امنیت و منافع ما را در سوریه و عراق به خطر انداخته بود. منظورم این است که قطر کشوری نیست که بی گناه باشد و ما حالا بخواهیم در کنار قطر قرار بگیریم و جانب آنها را بگیریم.
باتوجه به اینکه قطر در طول این سال ها، همواره ما را تحت فشار قرار داده، ایران باید با احتیاط با این مساله پیش آمده برخورد کند.
این یک مناقشه خانوادگی بین حامیان افراطی گری است، البته اگر قطری ها یا طرف های دیگر بخواهند، به نظرم ایران حاضر به حل و فصل ماجرا و اختلافات است.
اصولا ثبات و امنیت در منطقه در حوزه خلیج فارس و در منطقه، بخشی از امنیت ملی ماست. وقتی در اطراف ما درگیری باشد، امنیت ما را تحت تاثیر قرار می دهد، اگر قرار باشد قطر در بحران قرار بگیرد، سرمایه گذاری در این طرف با احتیاط مواجه خواهد شد.
امنیت ما با همسایگان بهم پیوسته است و عدم مناقشه و همبستگی میان کشورهای منطقه جزئی از امنیت منطقه و در میان آرمان های جمهوری اسلامی است. بنابراین، نباید از تنش میان دیگران استقبال کنیم.
بعید می دانم ایران در این بحران ورودی داشته باشد. این مداخله، کار عقلانه ای نیست. این به سرعت بخشیدن و حل و فصل مسائل بین آنها منجر می شود.
البته قطر کشوری استراتژیک برای آمریکا به حساب می آید و واشنگتن نمی گذارد نفوذ ایران در دوحه افزایش پیدا کند.
قطر یک بازیگر کوچکی است و همواره سعی می کند از شکاف ها به خوبی بهره برداری کند. او به ابزار ایران نیازمند است برای اینکه بتواند از طرف مقابل امتیاز بگیرد. سعودی ها هم طبیعتا این را در همین چارچوب تلقی می کنند.
در واقع، این منطقی است که کشورهای کوچک در بین شکاف ها حرکت کنند و سعی در ایجاد توازن داشته باشند تا امنیت شان حفظ کنند. قطر هم از این قاعده مستثنی نیست و بین ایران و عربستان قرار گرفته است.
قطر کشور کوچکی است و عمق پایداری ندارد. باید ببینیم نقش قدرت های فرامنطقه ای از جمله امریکا و انگلیس در این ماجرا چیست؟
آیا قطر می تواند در برابر عربستان پایداری کند یا به سمت مصالحه می رود؟ به نظرم ممن است قطر به نوعی به مصالحه تن دهد یا شاید بالاجبار به این امر رضایت دهد.
این رژیم های خلیج فارس اکثرا خانوادگی هستند. بنابراین، طبیعی است وقتی فشاری بیاید، یکی از افراد خانواده برای اینکه فشار را بردارد؛ وارد عمل شود و کودتا کند.
اما مداخله نظامی از سوی عربستان بعید است؛ چراکه هامنطور که پیشتر گفتم قطر کشوری اتسراتژیک برای امریکاست و واشنگتن نمی خواهد همه تخم مرغ هایش را در منطقه، در سبد عربستان بگذارد.